مدح و مرثیۀ حضرت معصومه سلاماللهعلیها
نـشـنـیـدهاند از لب او جـز رضا رضا دارد تپـش تپـش دل او یک صدا رضا طوری دل کریمه گره خورده با رضا وابستهاش شدهست دراین سالها رضا خواهر نگو، که دار و ندار برادر است آمد به قـم رسید، گـلـستان درست کرد چادر تکاند، رحمت باران درست کرد چه جـنّـتی مـیـان بـیـابـان درست کـرد نوکر برای حضرت سلطان درست کرد بختش بلند هرکه براین خانه نوکر است جاده به جاده پـشت سر یـار، راه رفت بـیـمـار بـود بـا تـن تـبدار، راه رفـت شکر خـدا که دور ز اشـرار راه رفت در یک مسیر راحت و هموار راه رفت این شـأن واقـعـی نـوامیس حیدر است پا درد میکـشـید ولی خـونْجگـر نبود با مستهای بیسر و پا هـمسـفـر نبود آزرده از شـلــوغـی بـیـن گـذر نــبــود یعـنی اسـیـر طـعـنـۀ صـدها نـفـر نبود حالا گریز روضه به یک جای دیگر است آنـجـا کـه آفـتــاب بــدون حـجـاب بـود رنگ کـبـود بر رخ زنهـا نـقـاب بـود پـائـیـن نـیـزه زیـر کـتکها ربـاب بود در آن مـیانه صحـبـت بـزم شراب بود بازاین چه شورش است که هر دیدهای تر است |